
نویسنده: راجر اسمالی
تصویرگر: برایان اسکل
مترجم: فرشاد مزینانی
ناشر: انتشرات عصر اندیشه
قطع: وزیری
32 صفحه گلاسه رنگی
کمیک استریپ
ماجراهای مارکوپولو
نیکولو پولو، بازرگان ونیزی، پس از ۱۳ سال همراه با برادر خود ماتئو با پیامی از قوبلای خان، خاقان چین، به زادگاه خود باز میگردد و از مرگ همسرش باخبر میشود.
مارکو پولو در ابتدا روی خوش به او نشان نمیدهد.
زیرا پدرش را مقصر این اتفاق میداند ولی با سخنان عمهاش فلورا این ارتباط به گرمی گراییده و مارکو راغب به همسفر شدن با آنها میشود.
پیش از سفر نیکولو پولو به واتیکان رفته و خواستههای خان بزرگ را مطرح میکند.
در طول مسیر ماجراهای گوناگونی برایشان روی میدهد و مارکو تمام این موارد را یادداشت کرده و نقشهٔ مسیر راههایی که پیمودهاند را میکشد.
ماجراهای مارکوپولو
سرانجام پولوها به مقصد رسیده و به بارگاه قوبلای خان شرفیاب میشوند.
قوبلای خان شیفتهٔ هوش مارکو پولو میشود زیرا او میتواند ابتدای تنهٔ درخت زرینی که خوردنش عمر را جاودان میسازد را از انتهای آن که سمی است مشخص نماید و او را به خدمت خود میگیرد.
اما صدراعظمِ خان آچمد از این موضوع ناخرسند است و با کارشکنی سعی در غیرقابل اطمینان نشان دادن مارکو پولو دارد ولی سرانجام خودش به دست یکی از دشمنانش کشته میشود.
سالها میگذرد و نیکولو و ماتئو پولو دلتنگ وطنشان میشوند و میخواهند بازگردند، مارکو از خان بزرگ تقاضا میکند تا به هر ۳شان اجازهٔ رفتن دهد.
ماجراهای مارکوپولو
ولی خان مخالفت کرده و میگوید تنها پدر و عموی مارکو اجازهٔ رفتن دارند و او باید بماند. سرانجام با رفتن مارکو نیز موافقت میشود.
ولی او درکنارش باید مأموریتی دیگر را نیز به پایان برساند و آن همراهی شاهزاده خانم کوکاچین تا ایران و دربار ارغون شاه است.
بالاخره پولوها به اروپا میرسند. پس از مدتی مارکو میخواهد که دوباره به چین باز گردد.
ولی برخلاف ۲۵ سال پیش که سفرش با موفقیت به انجام رسید، اینبار او گرفتار شورشیان جنووا میشود که با دولت ونیز در ستیزند و به زندان میافتد.
در آنجا مارکو یادداشتها و خاطرات سفرش به شرق را در قالب کتابی با عنوان «سفرهای مارکو پولو» به رشتهٔ تحریر در میآورد که راهنمایی میشود برای بازرگانان تا مسیر بهتری را در طول جادهٔ ابریشم برگزینند و دیگران تا با مشرق زمین آشنا شوند.